loading...
وبلاگ سجاد طوفان بروز
سجاد احمد بازدید : 7 سه شنبه 15 بهمن 1392 نظرات (0)

در ساختار سیاسی گذشته بختیاری ها حاكميت بر اساس وحدت قبيله اي و قومي و تكيه بر سنت هاي ايلي بود. حاکمیت خوانین بختیاری بر شالوده قبيله استوار بود و قبايل در اين دوران به دليل اين كه بهترين نيروي جنگي را تشكيل مي دادند بر اهالي شهري برتري مي يافتند . در واقع بيشتر حكومت هاي مهم ايراني بر قدرت قبيلگي تكيه داشتند.(نيكي كدي، 1375 : 53)
عنصر ديگري كه در تقويت و تحكيم مباني حاكميت خوانین مؤثر بود، وجه كاركردي حاكم در تأمين امنيت و نظم بود . جوامع ايلي كه از نظر اقتصادي متكي به دام هستند و دائماً در پهنه وسيعي در حال كوچ براي يافتن مرتع و چراگاه جهت احشام خود هستند ، برقراري امنيت براي آنان امري ضروري و حياتي است.
 در واقع خوانین بختیاری توانستند با تكيه بر همبستگي ايلي به يك حاكميت بر مبناي وحدت قبيله اي و قومي برسند و براساس همين وحدت و همبستگي قومي و طايفه اي و باقدرت شمشيرزني مردان ايل ، ديگر ايلات رقيب را از صحنه بيرون رانده و يكه تاز عرصه ي قدرت در سرزمين بختیاری شوند.
یکی از ویژگی های بارزجوامع ایلی در همه رده ها ،وابستگی شدید آنان به روسا ،بزرگان وافراد سرشناس است .روسا که نقش رهبری رادر بحران ها ،فراز ونشیب ها ،سختی ها ودر همه اوضاع واحوال برعهده دارند.عامل تقویت وتحکیم همبستگی وانسجام میان اعضاءطایفه می باشند و در جریان رقابت های محلی ، پیمان ها،حل وفصل مسائل،اختلاف ها،سازماندهی ایلی و امورمختلف نقش محوری ایفا می کنند . درجامعه ایلی مرد سالار به طور معمول قدرت رهبری وهدایت در دست مردان است .دراولادها ، تیره ها وطوایف به دلیل همخونی روساء با اعضاء و همچنین پیوند عمیق میان آنان ،روساء نفوذ قدرت خود را حفظ کردند واز احترام خاصی نیز برخوردار هستند ،نه تنها رهبری سیاسی رابر عهده دارند بلکه از نظر عاطفی نیز نقش پدرانه ودلسوزانه برای خود قایل هستند .(مجيدي،1371، 458تا463)
علل وريشه هاي نظام طايفه اي در اين دوره از تاريخ ايران را بايد در تحولات سياسي واجتماعي آن زمان جستجو كرد ، هجوم هاي خارجي ،عدم وجود دولت مركزي قدرتمند ، عدم استقرار حاكميت قانون ونظم سياسي ، جنگ هاي داخلي و وضعيت خاص جغرافيايي منطقه در پيدايش نظام طايفه اي تأثير داشته است .
از آنجا كه نظام طايفه اي بر اساس نسب وحسب قبيله اي استوار است وعصبيت طايفه اي از اركان مهم آن مي باشد ، اين ويژگي ها براي اعضاء طايفه جبر وناسيوناليسم قبيله اي و براي رهبران آن نوعي استبداد مطلق ايجاد مي كرد . عموماً جامعه قبيله اي ،جامعه اي فاقد دولت است زيرا كه دولت به عنوان يك قدرت متمركز ، برتر از روابط نسبي وخانوادگي و مسلط بر آن ها عمل مي كند .(جعفريان،1380: 15تا24)
در نظام طايفه اي ، متنفذان قوم مقام سروري طبيعي وخانوادگي دارند واساساً فردي از آنان به لحاظ داشتن خصلت هاي خاص ويا حتي نوعي انتخاب طبيعي ، براساس آن خصلت ها ،‌نقش ضعيفي از يك حاكم سياسي را ايفا مي كند .
افراد قبيله براي حفظ خود بايد از يك سلسله مقررّات ويژه تبعيت مي كردند، در آن ميان عصبيت صفت ويژه افراد قبيله بود و منظور ازآن طرفداري وحمايت شديد افراد قبيله از يكديگر است، به طوري كه هر فرد از حمايت بي چون وچراي قبيله خود برخوردار بود .لذا ساختار اجتماعي ایل بختیاری نيز بر اساس نظام طايفه اي وقبيله اي استوار بود از جمله مباني اقتدار و نفوذ خوانین، حمايت ايلات ها و طوايف مختلف بختیاری،‌از آنان بود .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 39
  • بازدید سال : 61
  • بازدید کلی : 762